شاه از همان راهپیمایی نماز عید فطر سال 57 متوجه شد که دیگر یارای مقابله با این انقلاب را ندارد. بعدها علی امینی در مصاحبهای درباره این راهپیمایی گفت: «به شاه گفتم سازمان امنیت کارش چیست که در این روز عید فطر این جمعیت با این ترتیب رفته؟ گفت: خاک بر سر این دستگاه!»تهران در عید فطر سال 57 بزرگترین تظاهرات را تا آن روز تجربه میکرد؛ تظاهراتی که نهتنها خشونتی در آن دیده نشد بلکه تظاهرکنندگان که تعداد آنها به بیش از یک میلیون نفر میرسید، در سر راه خود، به سربازان مسلح شاهنشاهی گل و شیرینی تعارف میکردند. برای نخستینبار مردم دور خودروهای حامل سربازان مسلح را گرفته و شعار میدادند: «برادر ارتشی چرا برادرکشی؟»
میتوان گفت نماز عید فطر و تظاهرات پس از آن، هویت انقلاب ایران را کاملا اسلامی کرد و بین مبارزه و مذهب پیوند برقرار کرد. شعارهایی که در آن روز داده شد، تماما ماهیت مذهبی داشتند. شعارهایی مانند «سکوت هر مسلمان، خیانت است به قرآن» و «ان الحیاه، عقیده و جهاد». این هویت اسلامی در حضور زنان با چادر مشکی در راهیپمایی عید فطر 57 هم پررنگتر شد. در واقع یکی از موضوعاتی که به تظاهرات آن روز رنگ مذهبی داد، حضور زنان با چادر مشکی بود. شاه که تبلیغ میکرد زنان با کنار گذاشتن چادر، به اجتماع راه پیدا کردهاند و خود را منجی و آزادکننده زنان میدانست، با حضور چند صد هزار زن، با چادر مشکی در راهپیمایی سال57 مواجه شده بود که خواستار برکناری او بودند.
هما ناطق نویسنده، پژوهشگر و استاد دانشگاه در رشته تاریخ در این مورد میگوید: «بزرگترین بسیجی که زنها کردند در انقلاب، روز عید فطر بود که مسلمانها ترتیب داده بودند...اولین بار بود که در یک تظاهرات، همه نه تنها با حجاب اسلامی، بلکه با حجاب سیاه چادر آمده بودند و برای ماها که از دور نگاه میکردیم، این یکی از عجیبترین منظرههایی بود که دیدیم. یعنی یکه خوردیم».
در سال57 شاه با اوج گرفتن مبارزات علیه رژیم پهلوی تصمیم گرفت فردی را بهعنوان نخستوزیر انتخاب کند که بتواند تعامل خوبی با همه گروهها داشته باشد. او شریف امامی را انتخاب کرد که او را از خاندانی روحانی میدانست و انتظار داشت محافل مذهبی نسبت به او خوشبین باشند.
شریف امامی برنامه خود را در قالب دولت آشتی ملی بر همین محور هم قرار داد و سعی کرد در ظاهر با روحانیون مماشات کند تا از شدت انقلاب بکاهد. او در نخستین اقدامات خود آیتالله مرتضی پسندیده، برادر بزرگ آیتالله خمینی و آیتالله ناصر مکارم شیرازی، صاحب امتیاز نشریه مکتب اسلام را از تبعید آزاد کرد.
اما در حالی که دولت میپنداشت مذاکره با جناحهای میانهرو مذهبی و سیاسی، بهخوبی پیش میرود، ناگهان عیدفطر سال57 به حماسهای در تاریخ ایران تبدیل شد.
سخنرانیهای پرمخاطب
آیتالله مفتح با تجربهای که از رمضان سال 56 داشت؛ برنامهای ویژه برای عید فطر سال 57 ریخته بود؛ از همین رو با انجام سخنرانیهای مکرر در مسجد قبا، زمینه را برای راهپیمایی 13 شهریور سال57 آماده میکرد.
وی در برنامههای سخنرانی مسجد سعی میکرد از شخصیتها با توجه به مکان و شرایط زمان استفاده کند که میتوان به دعوت از کسانی ازجمله مهندس بازرگان برای سخنرانی در آن مسجد اشاره کرد. مهندس بازرگان با توجه به فعالیتهایی که داشت در آن مقطع، هم در میان مردم و هم از نظر عوامل حکومت از چهرههای سرشناس محسوب میشد. چهارم رمضان آن سال در حضور 8 الی 10هزار نفر پای منبر رفت و درباره حکومت اسلامی صحبت کرد. پنجم رمضان درباره پیوند مذهب و سیاست گفت: «مسئله سیاست با مذهب توأم بوده و در تمام زمانها رهبران و دولتها حق سیاست را از رهبران مذهبی سلب نمودهاند... من هشتسال است که از طرف امام خمینی ماموریت دارم که بیان ایشان را برای ملت شریف و مسلمان ایران ایراد کنم.» او به جشن فرهنگ و هنر شیراز تاخت و گفت: «در شیراز با آن همه کثافتکاری که در جشن فرهنگ و هنر به راه انداختند ملت مسلمان طاقت نیاورد و قیام کرد.»
ششم رمضان جمعیت مشتاق منبر او به حدود پانزده هزار نفر رسید و وی از، مشروبفروشیها و رواج فحشا در ایران بهشدت انتقاد کرد و ضمن سخنرانی، اعلامیه علمای شیراز را با حالت گریان از پشت بلندگو برای جمعیت حاضر خواند. کلانتری وقت درباره فعالیتهای روبهگسترش آیتالله مفتح چنین نظر داده بود: «باتوجه به محتوای سخنرانیهای واعظ مذکور و تحریک احساسات مردم و دعوت تودههای اخلالگر در شهرستانهای ایران به همبستگی و اطاعت بدون چونوچرا از دستورات مرجع تقلید آقایخمینی بهمنظور برقراری حکومت اسلامی، احتمال ایجاد تظاهرات و بینظمی از ناحیه جمعیت حاضر که هر روز روبهتزاید بوده و اکثرا در نتیجه توصیه اشخاص دیگر بدین مسجد آمده و آدرس مسجد قبا را اغلب از اهالی و کسبه سؤال میکنند بعید بهنظر نمیرسد.»
روز واقعه
ساعت5/9 صبح، اقامه نماز عیدفطر توسط دکتر مفتح پایان یافت. بلافاصله پس از اتمام نماز، دکتر باهنر به سخنرانی درباره نهضت اسلامی و قیام مردم مسلمان ایران پرداخت. طبق گزارش ماموران «لحظهبهلحظه بر تعداد دوازدههزار نفری» جمعیت در تپه قیطریه افزوده میشد.در گزارش ساواک آمده است: «در ساعت 45/9 سخنرانی باهنر خاتمه یافت که یادشده از دولت انتقاد و مردم را تحریک و اظهار داشت این روش دولت فریبکارانه است. سپس دکتر مفتح سخنرانی را آغاز کرد و در حال حاضر مشغول سخنرانی است. ضمنا جمعیت در حدود 14000 نفر در قیطریه حضور دارند.»طبق برنامهریزی قبلی، همچون راهپیمایی صورتگرفته از منزل تا محل برگزاری نماز، اینبار نیز پس از اتمام نماز عیدفطر، ابتدا حرکت مردم با سردادن صلوات و سپس تکبیرهای عیدفطر آغاز شد. روایتهای مختلفی از جمعیت حاضر در راهپیمایی عید فطر گفته شده است؛ از یک میلیون تا 3میلیون نفر؛ شاه آن روز از هر کس از اطرافیان خود درباره این راهپیمایی پرسید؛ رقم تظاهرکنندگان را از ده هزار بالاتر نبردند.
درباریان میکوشیدند چون همیشه با «خاطر مبارک آسوده باشد» او را از واقعیت دور نگه دارند. سپهبد صمدیانپور رئیسکل شهربانی کشور، وقتی پای تلفن خواسته شد، ناچار شد فاش کند که جمعیت تمام جاده قدیم شمیران را گرفته، ولی درگیری و مقاومتی وجود ندارد. چنین بود که شاه، ناگهان با فریاد از گارد خواست تا هلیکوپتر او را آماده پرواز کنند تا از فراز جمعیت؛ صدای انقلاب مردم را به گوش خود بشنود. برخی مورخان نتایج حاصله از راهپیمایی عید فطر را به واقعه فتح باستیل در انقلاب فرانسه تشبیه کردهاند. در انقلاب فرانسه تا قبل از واقعه فتح قلعه باستیل حکام مستبد فرانسوی تصور میکردند به وسیله تهدید و یا حداقل با مذاکره میتوانند جلوی امواج خروشان انقلابیون را بگیرند. اما زمانی که مردم پاریس، در جمعیتی انبوه، به زندان باستیل حمله کردند و پس از دادن 200 کشته این زندان را تخریب و آزادیخواهان را نجات دادند، لوئی شانزدهم، متوجه شد که با یک انقلاب واقعی روبهروست.
بنابراین بزرگترین اشتباه دوران عمرش را به بهای از دست دادن سلطنت و اعدام، مرتکب شد.در پایان مراسم باشکوه عیدفطر، آیتالله مفتح اعلام کرد که پنجشنبه شانزدهم شهریور در اعتراض به کشتار مردم توسط رژیم پهلوی در ماه مبارک رمضان تعطیل رسمی است و همانجا قرار راهپیمایی شانزدهم شهریور اعلام شد. اما دولت شریف امامی هرگونه اجتماع را ممنوع اعلام کرد. تظاهرات در این روز صورت گرفت و در پایان تظاهرات روز شانزدهم شعار «جمعه صبح میدان ژاله» سرداده شد با این زمینه، مقدمات واقعه خونین هفدهم شهریور در میدان ژاله فراهم شد که در تاریخ انقلاب اسلامی جمعه سیاه نام گرفت.این حادثه خونین به بهای ازدستدادن سلطنت برای محمدرضا شاه پهلوی تمام شد.